شروع زندگي جديد زهرا - يك

دختر گلم با چهارده روز عجله به دنيا امد

تولدت مبارك زهرا جان

سلام دختر گلم زهرا جان

بيست و پنجم تيرماه هزار و سيصد و نود و يك ساعت هفت صبح من مامان زهرا به همراه باباي زهرا به بيماستان خصوصي آريا واقع در كيانپارس شهر اهواز رفتيم البته قبل از ما مادرجون مامان مامان ميترا جلوتر از مامان و بابا انجا بود

بعد از طي كردن مراحل تشكيل پرونده براي بستري شدن رفتم به قسمت زايشگاه كه بعد از ان هم كارشناسان بخش بعد از طي مراحل كاري خود مرا جهت رفتن به اتاق عمل و بهدنيا امدن دختر گلم اماده كردند و در ساعت 9:15 صبح بود كه به دنيا امدي ولي اولين برخورد ما انقدر زيبا بود كه در نهايت زيبايي همتا نداشت - دختر عزيز تر از جانم با اون استرسي كه قبل از امدن تو داشتم و بعد از امدن فرشته زيباي بدون بالي كه خداوند بزرگ به من عطا كرده مي ديدم به تو و قبل از آن به يگانه خداوند سر تعظيم فرود اوردم و شكر گفتم و در ساعت چهار بود كه براي ملاقاتي عمه ها و عمو و خاله ها و دايي ها همه امدند تو  را ببينند و تو را نيز تحسين كردند


تاریخ : 31 تیر 1391 - 17:39 | توسط : sabzineh | بازدید : 621 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

روز شمار بدنيا امدن زهرا جان

سلام دختركم - زندگي من - نفس من - با وجود تمام دلشوره هايي كه دارم همچنان و بي صبرانه منتظر امدن تو دختر گلم هستم

از دو روز پيش در منزل ما تكاپوي عجيبي رخ داده من و بابايي تند و تند مشغول برطرف كردن كمبودهاي خانه هستيم البته در حد امكان براي به پيشواز آمدن مسافر كوچولويي كه در راه آمدن به خانه خودش است

دخترك زيبايي من انقدر مشتاقم كه تو را ببينم كه اين اشتياق من وصف ناشدني است اين از دل ماماني - بابايي هم كه چيزي نمي گه ولي از نظم و ترتيب خاصي كه براي امدن تو داره مهيا مي كنه مشخصه كه چقدر براي امدن دختر گلش لحظه شماري مي كنه

امروز جمعه 23/4/91 روز خداست برايت اي هديه آسماني دعا مي كنم صحيح و سالم و زيبا و باهوش باشي و در پناه خدا هميشه زندگي خوب و خوشي داشته باشي - تو هم براي مامام و بابايي و همه دوستان و فاميل دعا كن - حالا كه در شرف امدن هستي براي هركسي كه مشكل در زندگيش وجود دارد دعا كن و از خدا بخواه مشكلاتش زود زود حل شود

ديروز منزل مادر جون سروناز (مامان بابايي) بوديم - خيلي برات دعا كرد و عمو محمود رضا هم گفت داره ميره بازار براي دختر گلم پلاك طلا بگيره

امروز هم كه گفتم جمعه است منزل مادر جون (مامان مامان ميترا) دعوتيم - داريم آماده مي شيم بريم منزلشون - دايي شريف همراه با خانم و دختر گلش فاطمه جون و پسر هاي نازنينش آقا رضا و محمد مهدي هم آنجا هستند - خاله زهره - دايي محمد علي هم هستند - مادر جون ما رو به صرف ماهي صبور دعوت كرده

تقريباً حرفهاي مامان تمام شد

دوستت دارم و ميبوسمت

در پناه خداوند دختركم تا يك روز و نصف آينده كه اولين برخورد ما با هم در اين دنيا

باز هم ميبوسمت

مشتاقانه منظر ديدارت هستيم - مامام و بابا


تاریخ : 23 تیر 1391 - 20:44 | توسط : sabzineh | بازدید : 732 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

ياداشتهايي براي دختر گلم زهرا جان (9)

روز شمار بدنيا آمدن زهرا جان

امروز شنبه  17/4/91 برابر با 17 شعبان مي باشد ساعت 7:50 دقيقه صبح

اميد بخدا زهرا جان مامان وبابا قراره 9 روز ديگر روز يكشنبه  25/4/91 برابر با 25 شعبان بدنياي جديدي پا بذاره كه يك عالمه منتظر ديدارش هستند

خوش اومدي مادر بدو بيا عزيز دلم كه دلم براي ديدنت به شمارش معكوس افتاده

مي بوسمت


تاریخ : 17 تیر 1391 - 16:19 | توسط : sabzineh | بازدید : 683 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

ياداشتهايي براي دختر گلم زهرا جان (8)

سلام عزيزتر از جانم

امروز 17/4/91 ساعت 7:30 دقيقه صبح مي باشد و من مامان زهرا جان به دليل اينكه ديشب اصلا خوب نخوابيدم در منزل هستم و استراحت مي كنم و در وبلاگ دخترم ياداشت مي ذارم

دخترم زهرا جان :

ديروز ساعت حدوداً 3 بعدازظهر بود مادرجان (مامان مامان ميترا) تماس گرفت گفت خوابي يا بيدار گفتم بيدار گفت دختر گلم زهرا جان خوبه گفتم خوبه دست بوس مادر جونه گفت من و زهره داريم ميام ببينيمتون گفتم خوش آمديد . وقتي امدند اش نذري همراهشون بود - و خورش سبزي و برنج - يه چيز جالب تر بگم بگم دخترم كه دايي محمد علي هم گيتارشو براي دخترم به عنوان هديه فرستاده بود كه واقعا ازش متشكرم اميدوارم دختر گلم قدر اين هديه با ارزشو كه دايي جانش فرستاده بدونه .

خاله آمنه جان هم كه مرتب از تهران با ماماني يا مادر جون تماس ميگيره و حال زهرا جان را مي پرسه

خاله شريفه و طاهره جان دختر خاله كه قراره زحمت روز بدنيا آمدن زهرا جان را بكشن و در بيمارستان به مامان كمك كنن

بعد از بيمارستان هم كه مادر جون و بقيه قراره زحم زهرا كوچولو اين هديه زيباي خداوند به مامان وبابا را بكشن

از همشون متشكرم از كوچكترين خاله تا بزرگترين و از كوچكترين دايي تا بزرگترين از كوچكترين عمه كه همش ميپرسه كي دخترتون مياد تا بزرگترين و دومين عمه كه مرتب از تهران تماس مي گيره و حالتو      مي پرسه از مادربزرگ پدري و از عمو كه يكي بيشتر نيست و اون هم هميشه مي پرسه كي مياد اين زهرا خانم گل - راستي بابا احمد رضا هم يه عمه داره رامهرمز زندگي مي كنه كه هميشه حالتو مي پرسه و اگه همورو بخوام بگم كلي طول مي كشه (ننه جون مادر بزرگ بابا و خاله بابا ) كه در اصفهان هستند - خاله هاي بابا كه در اهواز هستند همه دوست دارند زود بيايي و صحيح و سالم بيايي - قبل از امدن براي سلامتي همشون دعا كن دختر گلم و از خدا اجابت خواسته ها و حاجت هاشون را بخواه مطمئنم از تو دختر گلم مي پذيره .


تاریخ : 17 تیر 1391 - 15:56 | توسط : sabzineh | بازدید : 773 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

يادداشت براي دخترم زهرا (8)

سلام عزيزم شب زيبايت پر ستاره امروز هشتم تير 1390 است دختر زيبا و باهوش من چند روز پيش در تاريخ 6/4/91 ماماني و بابايي به همراه زهرا جون رفتيم پيش پزشك كه تاريخ به دنيا آمدن تو را مشخص كنيم دكتر مرضيه مشكي گفت كه دختر گلم ريزه ميزه است ولي قد بلندي داره ابروي كمندي داره مامان و باباش دوستش دارن قد يه دنيا بعدش گفت كه تاريخ آمدن زهرا جان را 25/4/1391 است يعني دقيقا 17 روز آينده دختر گلم من و بابا بي صبرانه منتظر آمدنت هستيم يه بوس مامان و يه بوس بابا شب بخير دخترم
تاریخ : 09 تیر 1391 - 07:44 | توسط : sabzineh | بازدید : 850 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

عزیز دل

عزیز دل


تاریخ : 04 تیر 1391 - 05:21 | توسط : sabzineh | بازدید : 718 | موضوع : فتو بلاگ | یک نظر

خاطرات قبل از تولد دختر گلم زهرا جان (7)

امروز 31/3/91 سلام بر عروسک زیبای من امیدوارم حالت خوب باشه - می دونم دیگه بزرگ شدی و جات تو شکم مامانی تنگ شده کمی تحمل کنی تموم می شه و به دنیا میایی عزیزتر از جانم امروز به اتفاق خاله رفتیم بازار و سری دوم وسایلتو خریدیم یه چند دست لباس دیگه با سایز بزرگتر - مقداری وسایل سرگرمی - تخت و دو دست لباس مهمونی که یکیش هدیه خاله بود به دختر گلم (لباسی که جنس لی هستش و یه کلاه هم داره) و چند تا جوراب عروسکی زیبا همون شب هم بعد از خوردن شام به اتفاق بابایی اون رفت سراغ درس خوندن و من هم رفتم کمد وسایل دخترم را چیدم که بعدا فیلمش را هم به دخترم نشون می دم دوستدار تو مامان و بابا
تاریخ : 03 تیر 1391 - 04:41 | توسط : sabzineh | بازدید : 632 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خاطرات قبل از تولد دختر گلم زهرا جان (6)

سلام دختر گلم امروز 9/3/91 است تقریبا چند هفته پیش تر بود که به همراه خاله رفتیم برای دختر گلم لباس خریدیم باید بیایی و ببینی چه لباسهای زیبایی امروز هم که 9/3/91 است نوبت چک کردن دختر گلمه که باید بره دکتر ببینتش که به همراه بابایی رفتیم و معاینه کرد و گفت دختر گلتون خوبه خوبه ما هم خوشحال به منزل برگشتیم نوبت بعدر را هم 6/4/91 برای ما زد بوس بوس بوس دختر گلم
تاریخ : 03 تیر 1391 - 04:37 | توسط : sabzineh | بازدید : 772 | موضوع : وبلاگ | یک نظر